به خاطر ضعف های مهارتی در شغلم، در یک کارگاه آموزشی کار تیمی ثبت نام کرده بودم که دو روزکامل از صبح علی الطلوع تا غروب کلاس حضوری داشت. وقتی وارد کلاس شدم متوجه شدم استادش یک روانشناس است و مفاهیم هم با همین محور طرح می شوند.  طبعا با نگاه من نسبت به روانشناسانی که در نظریاتشان فرقی میان من که ایران به دنیا آمده ام و دیگران در سرتاسر جهان قائل نیستند؛ کلاس نمی توانست آورده زیادی داشته باشد. از طرف دیگر یادم رفته بودم لااقل کتابی و نوشته ای با خودم ببرم که طی حضور اجباری ام در کلاس حوصله ام سر نرود؛ به هیچ چیزی هم دسترسی نداشتم. چاره ای به جز توجه دقیق به استاد برایم باقی نماند. استاد درباره اعتماد، مشاهده آدم ها از بیرون خودشان،درباره فکر و احساس صحبت می کرد و من در طول صحبت ها داشتم فکر می کردم چطور می توانم با این ها مشکلاتم را حل کنم؟  ازآن حرف ها یکی دو نکته عجیب گوشه جزواتم نوشتم:

 

 ما هوشیارمان نیستیم؛ ناهوشیارمان هستیم

در ارتباطاتمان باید بلد باشیم ترجمه حرف های آدم ها را پیدا کنیم

ما زمانی که ریسک نمی کنیم مرده ایم؛ مرده های متحرک. زمان و شرایط ریسک را آدم خردمند می داند.

حال ما می تواند حال آدم های دورو برمان را تعیین کند

و.

 

یکی دو آزمایش هم انجام دادیم. در آزمایش نخست - آزمایش اعتماد -  با چشم بند، چشم هایمان را می بستیم و خودمان را شبیه مجسمه ای که دیگر اختیار ندارد به زمین می انداختیم؛ نفر مقابل می بایست ما را نگه می داشت.

اعتماد به کسی که حتی نمی شناختیش. مقابل من یک خانم که احتمالا ده دوازده سالی از من بزرگتر بود ایستاده بود و من باید خودم را رها می کردم تا او مرا در آغوش می گرفت.

بعد همین را به صورت گروهی انجام دادیم. باید وسط می ایستادم و بعد از چرخ کامل خودم را در دایره ای که دورم ساخته بودند رها می کردم. همه افراد باید این آزمایش راانجام می دادند. بعضی ها واقعا خودشان را رها می کردند و بعضی ها اعتماد نمی کردند و می ترسیدند که بیفتند. هرکسی به نحوی عمل می کرد که با دیگری متفاوت بود. آدمی چه دنیایی دارد

 

+ وقتی خودت را رها می کنی که خدا با دست هایش نگهت دارد داری آزمایش اعتماد را انجام می دهی ؛ خدا اسمش را توکل گذاشته. راحت هم به زبان می آید ولی عمل کردنش جان به لب می رساند .

 

+ خدایا ما به تو و تصمیماتت اعتماد داریم؛ ولی خیلی ضعیفیم. واقعا دلمان می خواهد خودمان را در آغوشت رها کنیم. 

+ شهید مطهری رحمه الله: 

اگر شما توکل را در قرآن مطالعه کنید، می فهمید که توکل در قرآن، یک مفهوم زنده و حماسی است. یعنی هرجا که قرآن می خواهد بشر را وادار به عمل کند و ترس ها و بیم ها را از انسان بگیرد، می گوید: نترس و بر خدا توکل کن، تکیه ات بر خدا باشد و جلو برو! ولی همین توکل را که در میان تفکر امروز مسلمین جست وجو می کنید، می بینید یک مفهوم مرده است. وقتی می خواهیم ساکن بشویم و جنبش نداشته باشیم، وقتی می خواهیم وظیفه را از خودمان دور کنیم، به توکل متوسل می شویم. 

 

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نیوتیش سپتیک تانک پلی اتیلن اجاره ماشین,اجاره خودرو,اجاره ماشین عروس Lori cuber white از زندگی با خنده گذر کن samsung galexy s8 خرید فروش کیت فلزیاب ایران 09034005945 تولیدی کیف گوهری